به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آنگلا مرکل پس از 16سال صدارت اعظمی در هفتهای که گذشت به طور رسمی از قدرت کناره گیری کرد و به یکی از طولانی ترین دوران رهبری جمهوری فدرال پایان داد. آغاز دوران مرکل به عنوان صدراعظم با چالشها و بحران هایی همراه بود، اول آنکه مقبولیت و اعتماد عمومی به وی چندان سطح بالایی نداشت و مردم به او با دیده تردید مینگریستند، اما مسائل مهم تری در دوران صدراعظم جدید آلمان پیش آمد که او را در ورطه آزمایش بزرگی برای اثبات توانمندی فردی و البته حفظ کشورش از این بحرانها قرار داد.
بحران مالی سالهای 2007و2008، بحران پرداخت بدهی های حاکمیتی اتحادیه اروپا در سالهای 2012و2013، بحران پناهندگان در سال2015 و البته بحران همه گیری کووید19 در سال2019 و 2020 از جمله مهمترین و مشهودترین چالشهای پیش روی صدراعظم بود که وی با تکیه بر آرامش، هنر مذاکره و تجربه کارهای سیاسی و رویکرد عملگرایانه و مدیریت بحران کم نظیر در قبال مسائل، توانست به خوبی کشتی گرفتار در دریای مواج اتحادیه اروپا را به ساحل آرامش برساند، هرچند به نوع رویکرد و اقدامات وی انتقادات و اعتراضاتی وجود داشته است ولی آنچه که مشخص است او توانست بر بسیاری از مسئله ها فائق آید و بی شک اروپا پس از او برای حداقل مدتی با خلا قدرت مواجه خواهد بود.
از سوی دیگر، رهبری و پاسخهای سیاستی او در طول سالهای گذشته همیشه آنقدر که در ابتدا به نظر میرسید توافقی و هماهنگ با دیگر شرکا نبوده است. اگرچه او همچنان محبوبترین سیاستمدار آلمان است، با محبوبیتی نزدیک به 70 درصد، پاسخهای سیاستی دولت او قطعاً به شکافهای اجتماعی فزاینده، بهویژه در مورد مسائلی مانند منطقه یورو و بحرانهای مهاجرت کمک کرده است.
فراتر از آلمان، پاسخهای سیاسی او به بحرانهای مختلف به تشدید شکاف بین اتحادیه اروپا کمک کرده است. در یونان، او همچنان یک چهره منفور برای واکنش ریاضت محور اتحادیه اروپا، به رهبری او، به بحران یورو است. این رویکرد در سایر کشورهای اروپایی نیز به درستی مورد انتقاد قرار گرفت.
او در لهستان و مجارستان بهعنوان نیروی مقصر برای «زوال» آهسته این قاره به تصویر کشیده میشود که به «مقصد» پناهندگان تبدیل شده و «ریشههای مسیحی» آن را ترک کرده است. دولت مرکل مطمئناً از موقعیت رهبری اروپایی خود برای پیشبرد منافع ملی اصلی خود به نحو احسن استفاده کرده است – در غیر این صورت آلمان با این همه موفقیت بر بحران های مختلف غلبه نمی کرد. اما دولت او همچنین از انسجام اروپا و پایبندی همه کشورهای عضو به حاکمیت قانون خودداری کرد.
بنابراین صدراعظم جدید با مسائل مهمی در نبرد خواهد بود و باید دید که میتواند میراث دار خوبی برای سلف خود باشد یا خیر؟!
دولت جدید آلمان باید به ابتکارات اروپایی بپیوندد و کاستی های دولت قبلی را جبران کند تا بتواند همچنان رهبری اتحادیه را در کنار فرانسه حفظ کند و خلاء نبود تفکر استراتژیک را برطرف کند چراکه مرکل نگاهی راهبردی به مسائل اتحادیه نداشت و همواره بخاطر این موضوع مورد انتقاد بود. مسئله تغییرات آب و هوایی و انرژی های نو و سبز و حاکمیت قانون از جمله مهمترین مسائل اتحادیه و همینطور آلمان است و این کشور باید برای احیای جایگاه خود در اتحادیه علاوه بر اتخاذ سیاست داخلی مبتنی بر اتحادیه اروپا طرح هایی که منجر به تقویت اتحادیه میشود را تقویت کند تا بتواند نقش محوری خود را تثبیت کند.
از جمله موضوعاتی که درباره تیم جدید دولت آلمان به چشم می آید عدم آشنایی کافی آنها با ساز و کار اتحادیه و همینطور ارتباط محدود با رهبران دول اروپایی است که این مسئله میتواند با استفاده از دیپلماتهای کار کشته در پست های کلیدی تا حد زیادی رفع شود.
همینطور دولت جدید باید با همسایگان خود در تماس باشد و از علاقه آلمان به گسترش همکاری های مختلف آنان را مطلع کند. حاکمان جدید میتوانند با شرکت در طرح مسئله کنفرانس آینده اروپا در کنار فرانسه مجددا خود را به عنوان الهام بخش مطرح کنند، موضوعی که در انتخابات نیز بطور صریح آنرا بیان کردند که باید ساز و کار کنفرانس و نتایج آن تغییر کند، این موضوع محل بحث بین آلمان و احتمالا کشورهای نوردیک خواهد بود زیرا آن ها از این کنفراس و نتایج قبلی آن رضایت خاطر دارند و در زمینه مالیات و حداقل دستمزد معتقدند که تغییر ساز و کارها میتواند منجر به تضعیف مدل اجتماعی نوردیک شود و این یعنی کشورهای نوردیک با این موضوع کنار نخواهند آمد.
موضوع دیگری که میتواند منجر به فاصله گرفتن کشورهای نوردیک با آلمان شود موضوع انرژی های نو است و فنلاند به عنوان تنها کشور نوردیک به پیمان پاریس که انرژی هسته ای را در زمره انرژی های نو میداند پیوسته است حال آنکه آلمان بدنبال حذف کامل سوخت هسته ای از چرخه تولید انرژی است.
به طور کلی، کشورهای اسکاندیناوی اندکی نگران پیامدهای بالقوه خروج آنگلا مرکل هستند که سبک فراگیر و شهرت بالای او به عنوان یک عامل تثبیت کننده در صحنه اروپا تلقی شده است.
امانوئل ماکرون، ماریو دراگی یا حتی رهبران اقتدارگرا مانند ویکتور اوربان ممکن است سعی کنند خلاء قدرتی را که او باقی می گذارد پر کنند و این برای شمال اروپا نگران کننده است. از دیدگاه آنها، انتقال نسبتاً آرام و سریع دولت آلمان مورد استقبال قرار می گیرد. این راه را برای مقابله با چالشهای پایدار اتحادیه اروپا، با متحد آلمانی درزمینه های مختلف ، هموار میکند.
حال باید دید که صدراعظم شولدز چگونه میتواند در این دریای متلاطم کشورش و اتحادیه را حفظ کند و آیا این تغییر آغازگر عصری جدید است و باد در مسیر خوشایند می وزد یا پایان یک دوره تکرارنشدنی است...؟
گزارش از امین گودرزوند